شیروان پایتخت پارتها |
- سالگرد شهادت "احمد شاه مسعود" یار "بزرگ شیروان"
- سایت بزرگ شیروان : زندگی نامه "مریم حقیقت"
- سایت بزرگ شیروان : شیروانگرد a tourist in shirvan
سالگرد شهادت "احمد شاه مسعود" یار "بزرگ شیروان" Posted: 09 Sep 2010 10:44 AM PDT برای ما شیروانیها احمدشاه مسعود شخصیتی دوست داشتنی است و شاید در ایران شیروانیها بیشتر از هر جای دیگری او را دوست داشته باشند چون آن مرد شریف دوست بزرگ شیروان بوده است . بدین مناسبت در سایت بزرگ شیروان مطلبی بود که آن را اینجا گذاشتم : امروز 18 شهریور سالگرد شهادت احمد شاه مسعود یار بزرگ شیروان " ارد بزرگ " است . بدین مناسبت مطلب زیر از آژانس خبری بین المللی کوکچه تقدیمتان می گردد : شقایق شاهی مزار شریف / 10 حمل، 1389 در بدترین شرایطی که پاکستان به کشور ما تحمیل کرده بود احمد ولی مسعود در تماس تلفونی که در آن زمان با احمد شاه مسعود داشت؛ گفت که همه دوستان میخواهند که شما هم برای مدتی وطن را ترک کنید . مگر او در جواب چنین گفته بود :«...آیا این انصاف هست که زمانی به کابل بودیم ، بالایمردم حکومت کردیم . مردم ما را قبول داشت . و ما تعهد سپردیم بخاطر دفاع از مردم ، بخاطر دفاع از استقلال ، به خاطردفاع از افغانستان . حال که مردم در مشکل قرار دارند ، آیا آنها را ترک بگوییم ؟ آیا واقعاً این انصاف است؟ من فکر نمی کنم که این انصاف باشد . من تا آخرین قطره خون درین کشور می ایستم . مقاومت میکنم . خدا خواسته باشد ، مطمین هم هستم و امید وار که افغانستان روزی آزاد می شود .» احمد شاه مسعود قهرمان ملی ما برای ایرانیان به عنوان یک رهبر آزادیخواه و یک قدرت کلان شناخته می شود .عده معدودی می دانند در پشت سر او چه اندیشه بزرگی تا شام مرگش افراخته بود . اندیشه روانی که او را در بزنگاه کمین و یورش بی رقیب می ساخت . نزدیکترین دوست ایرانی او ، از شیروان کهن سال ، ارد بزرگ بود همانکه نخستین بار لقب شیر تنگه پنجشیر را به قهرمان ملی ما داد . همانکه در هنگامه سخت طغیان طالبان مسعود بزرگ را همراهی کرد در پنجشیر، سالنگ و بوله غین . او با آن اندیشه بی نظیر و جهانگیر ، مسعود بزرگ را تنها نگذاشت . تا هنگامی که مسعود در بین ما بود ارد بزرگ ننوشت و از آن پس تا به امروز سخنان او را در هر کوی و برزنی شنیده می شود . از ترقندی تا مزار شریف ، از مزار تا شیرخان ، کندز و بگرام و جلال آباد ، از جلال آباد تا غزنی ، قندهار و زرنج ، از زرنج تا شین داند و هرات سخنش پیچید و مهرش بردلها افتاد . قومندانها و زورمندان دیگر ...تند نگرش های قبیلوی افراد واشخاص قوم گرای و بحران زا و تقرر یافتن آنها به سمت های بلند دولتی به مناسبات قومی ، لسانی و ملحوظات سیاسی باعث شده احمدشاه مسعود و یاران نزدیکش در هاله ابهام فرو روند. از یاد برده اند که مسعود بزرگ می گفت "ما برای آزادی می رزمیم ، زیرا زیستن در زیر چتر بردگی پست ترین نوع زنده گی است. برای حیات مادی همه چیز را میتوان داشت آب نان و مسکن. ولی اگر آزادی ما برباد رفت اگر غرور ملی ما درهم شکسته شد واگر استقلال ما نابود گشت در آن صورت این زنده گی برما کوچکترین لذت نخواهم داشت" ارد بزرگ تنها ایرانی است که تا این اندازه در این زمانه سخت به مردم وطن ما نزدیک شده و میهمان غریب نیست که آشنای نزدیک است . این چانس اعظیم مردم ماست که یار نزدیک مسعود بزرگ را هنوز می بینند . زنده باشی مرد حماسه های سخت ، زنده باشی همراه مسعود بزرگ ، زنده باشی شیر شیروان ... بیاد شهید احمد شاه مسعود ( رح) و آرزوی بزرگش . شعری از : مهندس شاه امیر فروغ ای دریغ پـــرتو جــــان ، در غبـــارستـــانِ تن ، گــــم کـــــرده ام شــــعشـــع اش را ، در سیــــه چالِ بـــدن ، گــم کرده ام مـــن بـــه دنبـــال خـــودم ، امــــا نمی یــــابم ، دریـــــغ در ظــــلامِ جسمِ خــــود ، مـــن خویشتـــن گــم کــرده ام بـــلبـــلی خـــوشـــخوان ، در گــــلزارِ رضوانــــم ، ولی در قـــفس بنیــــادِ تـــن ، مـــن آن چــــمن گــم کـــرده ام همچــــو یعقوبـــــم ، غمـــی جـــانکاه بـــاشد در جـــــگر یـــوسفِ خود را ببیــــن ، در پیــــرهن ، گـــم کــــرده ام نالـــــه هـــــا دارم درونِ سینــــــه ، امـــــا ای دریـــــــغ بـــختِ بد بیـــن ، کز قضـــا ، راهِ دهن گــــم کـــــرده ام سینـــه می جـــوشد بـــرای گــــم شدن در نــــورِ جــــان ای دریــــغ و درد ، بنـــگر ، گـــم شدن ، گم کـــــرده ام یافت « مسعود » آنچه را میخواست ، اما ای « فروغ » نــــورِ جـــــان را من ، میــــانِ انـــــجمن ، گـــم کرده ام دهم جولای 2008 لندن ماخذ : http://bozorg-shirvan-orod-bozorg.blogspot.com/2010/09/blog-post_09.html | ||||||||||||
سایت بزرگ شیروان : زندگی نامه "مریم حقیقت" Posted: 09 Sep 2010 08:58 AM PDT سه رباعی زیبا از شاعره کشورمان "مریم حقیقت " که همراه با جملات حکیمانه ارد بزرگ (بزرگ شیروان) است را برایتان می گذارم . "مریم حقیقت" متولد : چهارشنبه، ٢٩ اسفند ۱۳٥۸ متاهل و دارای یک فرزند اهل دیار شاعران نامدار استان فارس و شهرستان جهرم است عنوان دفتر شعر سال
وب سایت های رسمی او عبارتند از : http://aryanpoem.persianblog.com http://haghighat2058.persianblog.ir زیبارویی که می داند ، زیبای ماندنی نیست ، پرستیدنی است . اُرد بزرگ در چشم ترم بی تو نمی نیست عزیز بر این تن خسته مرهمی نیست عزیز نفرین تو پرواز مرا زخمی کرد آواره شدن درد کمی نیست عزیز برگرفته از : سایت شعر نو http://www.shereno.com/2102/7747/79842.html پرتگاه می تواند به وجدآورنده روان و یا کشنده جسم باشد . اُرد بزرگ پائیزی زرد برگ هم زندگی است آوار شکوه ارگ هم زندگی است طوفانزده ی داغ که باشد نفست آرامش ناب مرگ هم زندگی است برگرفته از : سایت شعر نو http://www.shereno.com/2102/7747/79842.html همواره تنهایی ، توانایی به بار می آورد . اُرد بزرگ از دوش من آوار جهان را بردار از زندگیم تلخ ِ زمان را بردار یا از قفس زخم رهایم کن یا از بال غریبم آسمان را بردار برگرفته از : سایت شعر نو http://www.shereno.com/2102/7747/79842.html مجموعه رباعیات مریم حقیقت "تا دست به واژه می زنم می سوزد" انتشارات فصل پنجم کتاب "تا دست به واژه می زنم می سوزد" را از خيابان انقلاب - روبروی دانشگاه تهران - پاساژفروزنده - طبقه منهای یک - واحد۲۱۲- فروشگاه انجمن خانه شاعران ، تهیه بفرمائید. تلفن ۰۲۱۶۶۹۷۰۱۳۱ برگرفته از : http://bozorg-shirvan-orod-bozorg.blogspot.com/2010/09/blog-post_08.html http://bozorg-shirvan-orod-bozorg.blogspot.com/2010/09/3.html http://bozorg-shirvan-orod-bozorg.blogspot.com/2010/09/2.html http://bozorg-shirvan-orod-bozorg.blogspot.com/2010/09/1.html | ||||||||||||
سایت بزرگ شیروان : شیروانگرد a tourist in shirvan Posted: 09 Sep 2010 08:51 AM PDT امروز به طور اتفاقی با سایت های یکی از همشهریان عزیزمان برخورد کردم "رخسار" دانشجوی رشته عمران و اهل شعر و ادب است چند شعر او را تقدیمتان می کنم : ارمان هات و نا اهات چاو چو و دل م شفتاند هر چه کو م تالاش کر چو و از مام و ارمان -------------------------------------- می آمد چشم گیر نبود رفت دل را سوزاند کوشش ثمر بخش نبود رفت و من ماندم و آرزویش آتشگاه من تهی مانده از آرزوی یار آتشگاه من دل سرد و خاموش است بار بی ثمر خسته ی بی تو بودن راه پیمایم وره هر دم دور تر راند مرا از تو خسته و خسته ترم زین دل که سنگینی کند بر سینه ام آیا چه می شد ار به دستش می گرفتی ناجوانمردا رهایم می نمودی زین بار بی ثمر باری از شادی مگو شهر کویری که جای باریدن نیست از شادی مگو دل را ویران خواهی کرد داستان تنها ماندن های من هیچ شوری نیست هیچ یاری نیست داستان تنها ، داستان تنها ماندن های من است شیدایی باور کردنی نیست، تنها فریبی چندگاهی زیسته و آرمیده در پندار من است مرا در به در یاد چه کس خواهد کرد؟ باز این دل به کدام سو خواهد شد ؟ باز دامان که را خواهد جست؟ باز ویران که خواهد شد او ؟ و مرا در به در یاد چه کس خواهد کرد؟ آیا این کار شادشان خواهد کرد؟ خسته ام از بی کسی که در آن بسیارند کسان و همدردی نخواهی یافت و در آن هیچکس دل تو را در دست نخواهد گرفت مگر برای زیر پا نهادن و میپرسی از خود آیا این کار شادشان خواهد کرد؟ یار درنرسید آه به آسمان رسید و اشک از چشم کویر هم چکید و یار درنرسید اشعار از آدرس زیر برداشت شده است http://inkooy.persianblog.ir خانم رخسار با سایت شعرش خداحافظی نموده اما سایتی که هم اکنون به آن می پردازد عنوانش هست : شیروانگرد a tourist in shirvan حتما به سایت همشهری عزیزمان سری بزنید : http://shirvangard.persianblog.ir منبع سایت بزرگ شیروان http://bozorg-shirvan-orod-bozorg.blogspot.com/ |
You are subscribed to email updates from شیروان پایتخت پارتها To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
نظرات
ارسال یک نظر